جوانی از جنس باران
هر چی دلت بخواد
شاهد شب زنده داریها سلام التیام زخمهای بی قرار باز هم سلام آمده ام باز دادو غالی سر کنم شایدم از بهر آرامش کمی زاری کنم بوی بارون بوی آتیش بوی نون ،وقت غروب آسمون بوی اشک بوی جدایی بوی پاییز ،تو نگاه آسمون شب شدو دلم بهونه میگیره واسه اون که نمیاد ببین چه آروم میگیره گونه هام خیس شدن بس که تورو ناله زدم واسه ی یه لحظه بودن به کنارت سینمو چاک زدم خوندن ترانه هم دردی رو درمون نمیشه جون واسه دادن اما ،بی جون هم نمیشه شبو روزم شده تو ،عمرو وجودم شده تو انگاری درد همه مردم شهرم شده تو به خودم میام میبینم که موهام سپید شدن همه رفتن ،همه مثل تو برام یاد شدن باید از نو بنویسم ،قصه ی رفته به جایی نرسید قلمم شکسته اما ،بار کج شده به منزل نرسید ما که عمریه با حسرت دلمون یار شده حسرتو سوختنو ساختن واسه ما بسته دیگه یه روزی پرده واسه چشم همه کنار میره یکی محبوب تو اون یکی تو حسرت می سوزه لحظه ی شکستن دل ،پیشکش صبر عجیبت همه دلخوشیم به اینه ،که سرم بره به راهت یکی عاشق شده ، دلش شکسته یکی دردی داره ، درمون نداره یکی دلش می سوزه از جدایی یکی راهی نداره ، جز صبوری یکی اشکاش میاد به روی گونه یکی شونه نداره واسه تکیه یکی تنها نشسته زیر بارون داره می خونه از روزای با اون یکی هرجا می ره ، می بینه اون رو یکی خوابش شده دنیای با اون یکی غریب شده میون این شهر تا صبح میخونه از نگاه دلبر یکی حیرون شده به رسم شب گرد جز این ستاره ها نداره هم درد یکی غزل میگه برای عشقش فقط اسم اونه مونده به یادش یکی داره براش دعا می خونه واسه سلامتیش دخیل می بنده یکی تنها شده داره میمیره داره اسم اونو به لب میاره یکی نفس نداره واسه موندن یکی خسته ، اسیر ، بی کس و دوره یکی ذکرش شده خدا خدایا همونجا که اونه ، باشه بهشتت
Power By:
LoxBlog.Com |